معرفي كتاب بيمار خاموش

۱۰۵ بازديد

 

رمان بيمار خاموش، نخستين اثر الكس مايكليديس، در سال ???? به چاپ رسيد. اين رمان را مي‌توان در دسته‌ي آثار جنايي، هيجاني، رمز‌آلود و روان‌شناسي قرار داد. الكس مايكليديس در اين رمان داستان آليسيا برنسونز را روايت مي‌كند؛ نقاشي موفق و مرفه كه يك روز عصر به ضرب گلوله همسرش را به قتل مي‌رساند و ازآن‌پس يك كلمه هم صحبت نمي‌كند. برگردان فارسي رمان بيمار خاموش با ترجمه‌ي مريم حسين نژاد و از نشر سنگ راهي بازار شد و در سال ?? از پرفروش‌ترين‌هاي اين انتشارات بود.

خلاصه‌ي داستان

آليسيا برنسونز هيچ‌چيز در زندگي كم ندارد؛ خود او نقاشي موفق است و همسرش نيز يكي از عكاسان مشهور صنعت مد و فشن است و خانه‌شان زيبا، مشرف‌به پارك و در يكي از محله‌هاي اعياني لندن واقع است. با تمام اين‌ها يك روز عصر كه همسر آليسيا از كار برمي‌گردد آليسيا با شليك گلوله او را به قتل مي‌رساند. پنج بار به‌صورت او شليك مي‌كند و بعد ساكت مي‌شود. آن‌قدر ساكت كه از آن به بعد حتي يك كلمه هم حرفي نمي‌زند. آليسيا حتي در دادگاه و جلسه‌ي محاكمه‌اش هم لب از لب باز نمي‌كند. نه توجيهي، نه توضيحي، نه بحثي، هيچ.

سكوت شكست‌ناپذير آليسيا  سبب مي‌شود ماجراي تراژدي خانگي كه چيز چندان غيرمعمولي هم نيست بازتاب بسيار وسيعي داشته باشد و براي ماه‌ها تيتر اول روزنامه‌ها و حرف دهان مردم شود.

تصميم‌ مي‌گيرند آليسيا را از رسانه‌ها دور نگه‌دارند و در يك مركز رواني با تجهيزات امنيتي بالا و در شمال لندن بستري كنند. آنجا نام «بيمار خاموش» را روي او مي‌گذارند. تئو فيبر، روانشناسي است كه برخلاف نظر ديگران خيال مي‌كند مي‌تواند آليسيا را به حرف بياورد. مخالفت‌هاي بسياري با اين قضيه مي‌‌شود اما تئو مصمم است. به نظر او «آليسيا تنها كسي است كه از حقيقت خبر دارد» و فكر مي‌كند خود او تنها كسي است كه مي‌تواند بيمار خاموش را به حرف وادارد.

بيمار خاموش و چرخي در ذهن شخصيت‌ها

اينجاست كه حماسه‌ي رازآلود الكس مايكليديس آغاز مي‌شود. نويسنده هم ذهن آليسيا، زني كه محكوم به قتل همسرش است، و هم تئو، روان‌شناسي كه سعي دارد او را درمان كند، را وا مي‌كاود و خواننده را انگشت‌به‌دهان مي‌كند.

بله. نويسنده در كتاب بيمار خاموش به‌جاي آنكه داستان شخصيت‌هاي اصلي را صحنه به صحنه دنبال كند، در افكار آن‌ها چرخ مي‌زند و مخاطب را نيز با خود همراه مي‌كند. نويسنده روان شخصيت‌ها را مي‌كاود و مخاطب را در رازي كه آليسيا را احاطه كرده است و اسرار متعدد تئو غرق مي‌كند.

شخصيت‌پردازي

آليسيا تنها شخصيتي نيست كه نويسنده سعي كرده تمركز خود را روي او بگذارد. با پيش رفتن در داستان درباره‌ي تئو و زندگي‌اش بيرون از تيمارستان، همسرش و هدفش از تلاش براي بازگرداندن صداي آليسيا بيشتر دستگيرمان مي‌شود. داستان اين دو شخصيت به‌خوبي ساخته‌وپرداخته شده است و مخاطب را راضي مي‌كند.

شخصيت‌هاي ديگري هم هستند كه مي‌آيند و مي‌روند و نقش چندان مهمي هم ندارند؛ نويسنده تنها براي شاخ و برگ دادن به داستان از آن‌ها بهره مي‌برد. مي‌آيند و نقششان را بازي مي‌كنند و اجازه مي‌دهند داستان خودش پيش برود. مانند مدير تيمارستان، پسرعموي آليسيا، مدير گالري كوچكي كه آثار آليسيا را به نمايش مي‌گذارد، برادر آليسيا، يكي از پزشكان بيمارستان و چند شخصيت ديگر.

برشي از كتاب

از تمام اين‌ها كه بگذريم، كتاب بيمار خاموش تمامش لايه‌لايه باز شدن پوسته‌ي رازي است كه آليسيا را احاطه كرده و به‌تدريج دانستن آنكه چرا او همسر خود را آن‌طور به قتل رسانده است.

«گابريل از همان روز اولي كه او را ديدم تمام دنياي من بوده و هست. هرچقدر هم كه من را ناراحت كند، هرچقدر هم كه نامرتب و شلخته باشد، هرچقدر هم كه بي‌فكر و خودخواه باشد باز دوستش خواهم داشت. من او را همان‌طور كه هست مي‌خواهم. تا زماني كه مرگ ما را از هم جدا كند.»

بيمار خاموش، كتابي اعتيادآور

هر صفحه را كه ورق مي‌زنيم زمين گذاشتن كتاب سخت‌تر مي‌شود؛ انگار كه اعتيادآور باشد. سكوت صلاح قدرتمندي است. اين موضوع را بامطالعه‌ي كتاب عميقاً حس مي‌كنيم، و در تلاش براي كندوكاو در گذشته‌ي آليسيا و پي بردن به راز او با تئو همراه مي‌شويم، و گذشته‌ي تاريكش، كودكي نه‌چندان شادش، پدر خشن و خاله‌ي بدجنس و بسيار چيزهاي‌ ديگر را ذره‌ذره درمي‌يابيم.

كتابي كه تخيل خواننده را به كار مي‌گيرد

آليسيا‌ي كتاب بيمار خاموش مانندِ صفحه‌ي سفيدي است كه خواننده را وامي‌دارد تخيل خود را به‌كار بيندازد و از دفترچه‌ي خاطرات او و حرف‌هايي كه ديگر شخصيت‌ها درباره‌اش مي‌زنند نتيجه‌اي بگيرد، تا درنهايت مشخص شود كه آليسيا دهان باز مي‌كند يا خير. به‌هرحال اين را شما بايد بخوانيد و بفهميد. و زماني كه حقيقت را بفهميد حتم دارم شوكه مي‌شويد.

تا چند صفحه‌ي آخر نه از اتفاقات غيرمنتظره خبري هست و نه از هيجان. گويي الكس مايكليديس تمام نبوغش را در همان چند صفحه‌ي پاياني رو مي‌كند. طرح داستاني هوشمندانه و شخصيت‌پردازي قوي، و درنهايت پيوند تكان‌دهنده‌اي كه ميان اتفاقات برقرار مي‌شود داستان را خواندني‌تر مي‌كند. اگر بخواهيم اين اثر را در سه كلمه توصيف كنيم، شايد شوكه كننده، فريبنده و خشن واژه‌هاي مناسبي باشند.

اگر علاقه‌مند به تهيه‌ي كتاب بيمار خاموش اثر الكس مايكليديس هستيد همين حالا مي‌توانيد آن را از وب‌سايت كاواك خريداري نماييد.

معرفي كتاب بيمار خاموش

 

 

معرفي كتاب در كافه اگزيستانسياليستي

۱۰۶ بازديد

كتاب در كافه‌ي اگزيستانسياليستي اثري است از نويسنده‌ي انگليسي، سارا بيكول كه در سال ???? انتشار يافت. سارا بيكول در كتاب در كافه‌ي اگزيستانسياليستي به فلسفه‌ي قرن بيستم، اگزيستانسياليسم و پديدارشناسي مي‌پردازد. در همان سال انتشار كتاب، نيگل واربرتون، فيلسوف مشهور بريتانيايي، در كافه‌ي اگزيستانسياليستي را يكي از پنج اثر برتر در حوزه‌ي فلسفه خواند. برگردان فارسي كتاب در كافه‌ي اگزيستانسياليستي به ترجمه‌ي هوشمند دهقان و از انتشارات پيام امروز در دسترس علاقه‌مندان قرارگرفته است. در ادامه درباره‌ي اين اثر بيشتر مي‌خوانيم.

مضمون اثر

سارا بيكول در كتاب در كافه‌ي اگزيستانسياليستي فلسفه‌ي قرن بيستم و جنبش اگزيستانسياليسم را پوشش مي‌دهد. كتاب هم‌چنين شرح دقيقي از اگزيستانسياليسم مدرن، قبل و بعد جنگ جهاني دوم نيز به دست مي‌دهد. او در كتاب در كافه‌ي اگزيستانسياليستي نظريه‌ي پديدارشناسي را كه نخستين بار توسط ادموند هوسرل مطرح شد به بحث مي‌گذارد. آموزه‌هاي ادموند هوسرل بر فيلسوفاني چون سارتر، سيمون دوبووار و مارتين هايدگر و ظهور اگزيستانسياليسم تأثير فراواني گذاشت. اين سه فيلسوف در اصل همان شخصيت‌هاي اصلي كتاب ما هستند.

سارتر، دوبووار و رمون آرون در كافه، و تولد فلسفه‌اي نوين

عنوان كتاب اشاره دارد به ميزگرد صميمانه‌اي كه سه تن از فيلسوفان بزرگ تاريخ در كافه‌اي در پاريس ترتيب داده‌اند و كوكتل زردآلو مي‌نوشند كه ناگهان رمون آرون به ليواني اشاره مي‌كند و مي‌گويد: «مي‌توان از اين كوكتل فلسفه استخراج كرد.» سارتر با شنيدن از ادموند هوسرل و پديدارشناسي تصميم مي‌گيرد آلمان را ترك كند و با آميختن آموخته‌هايش از پديدارشناسي، فلسفه‌ي كي‌ير كگارد و ادبيات مخصوص به خودش، فلسفه‌اي بيافريند به نام اگزيستانسياليسم و سيمون دوبووار و مرلوپونتي نيز با او در اين راه همراه مي‌شوند.

سارتر از پديدارشناسي تأثير مي‌پذيرد و فلسفه‌اي‌ براي زندگي واقعي، همان زندگي‌اي كه همگان تجربه‌اش مي‌كنند، مي‌آفريند؛ فلسفه‌اي براي عشق، آزادي،‌ بودن، فلسفه‌اي براي كافه‌ها و پيشخدمت‌ها، دوستي‌ها و تب‌وتاب باورها. اگزيستانسياليسم فلسفه‌اي است كه پاريس را شيفته‌ي خود مي‌كند، خود را به گوشه‌گوشه‌ي دنيا مي‌رساند و ردپايش بر جنبش‌هاي آزادي‌خواه پس از جنگ جهاني دوم، از قيام دانشجويان در سال ???? گرفته تا پيش‌قراولان جنبش حقوق مدني، باقي مي‌ماند.

خلاصه و سرفصل‌ها

ساختار كتاب در كافه‌ي اگزيستانسياليستي به اين‌گونه‌ است كه در هر فصل بر يك فيلسوف خاص و يا يك دوره‌ي به‌خصوص از جنبش اگزيستانسياليسم تمركز مي‌شود و اين مسير، با معرفي فيلسوفان پيشروي اگزيستانسياليسم، يعني كي‌ير كگارد، نيچه، داستايوسكي و كافكا آغاز مي‌شود و بعد به زندگي ديگراني چون هايدگر، هوسرل، سارتر، دوبووار، كامو و … مي‌پردازد.

سارا بيكول اين كتاب را در چهارده فصل تأليف كرده است كه عناوين آن‌ها عبارت‌اند از:‌

  • اگزيستانسياليسم چه وحشتناكه آقا!
  • به‌سوي خود چيزها
  • ساحري از مسيركش
  • داس مان، صلا
  • قرچ قروچ خوردن درختان شكوفه زده‌ي بادام
  • دلم نمي‌خواهد كه دست‌نوشته‌هايم را بخورم
  • اشغال، آزادسازي
  • تخريب
  • مطالعات زندگي
  • فيلسوف رقاص
  • اينجوري صليبي
  • نظر كساني كه كمتر موردحمايت قرارگرفته‌اند
  • روزگاري كه طعم پديدارشناسي را چشيده‌ايم
  • شكفتن محاسبه نشدني

كتاب سال در حوزه‌ي فلسفه

كتاب در كافه‌ي اگزيستانسياليستي در سال انتشارش توانست موفقيت‌هاي بسياري كسب كند؛ نشريه گاردين آن را كتاب سال معرفي كرد و نيويورك‌تايمز آن را در رده‌ي آثار برتر سال ???? قرارداد. هم‌چنين نيگل واربرتون آن را جزو پنج كتاب برتر در حوزه‌ي فلسفه در سال ???? دانست. تمام اين‌ها مهر تأييدي است بر اينكه اين اثر در نوع خود شاهكاري است.

اگر گمان مي‌كنيد اين كتاب تنها براي فيلسوف‌هاست

هنر سارا بيكول ‌آنجاست كه با زباني ساده و صميمي زندگي‌نامه‌ي جذاب فيلسوفان مشهور و تأثيرگذار تاريخ را با فلسفه درمي‌آميزد و با تركيب مفاهيم سنگين فلسفه و شيريني تاريخ، كاري مي‌كند اين كتاب چه براي كساني كه در اين زمينه متخصص هستند و چه مخاطبان عام، جذاب و قابل‌درك باشد. نكته‌ي ديگري كه سبب جذابيت هرچه بيشتر اين اثر مي‌شود آن است كه بيكول در كتاب در كافه‌ي اگزيستانسياليستي به روابط ميان بزرگان فلسفه نيز پرداخته است؛ روابطي كه گاهي به زندگي شخصي آن‌ها نيز كشيده مي‌شود.

سخن آخر

در كافه‌ي اگزيستانسياليستي اثري است كه اگزيستانسياليسم مدرن را برخورد پرحرارت افراد، ذهن‌ها و نظريه‌ها مي‌داند. سارا بيكول با گفتن از پادشاه و ملكه‌ي اگزيستانسياليسم، سارتر و سيمون دوبووار، و حلقه‌ي وسيع‌تر دوستان و مخالفانشان، كامو، مارتين هايدگر، مرلوپونتي و… داستان شكل‌گيري فلسفه‌ي مدرن را برايمان روايت مي‌كند. مطالعه‌اي اين اثر به‌منزله‌ي سفري لذت‌بخش به درون يك جنبش فكري فريبنده و زيبا است. سارا بيكول در كتاب در كافه‌ي اگزيستانسياليستي زندگي‌نامه و فكر را باهم درمي‌آميزد و ما را به قلب فلسفه‌اي مي‌برد كه درباره‌ي زندگي است و توانسته زندگي‌ها را دگرگون سازد، و جلوي بزرگ‌ترين پرسش بشر قد علم كند: اينكه ما كه هستيم و چرا هستيم.

اگر علاقه‌مند به مطالعه‌ي كتاب در كافه‌ي اگزيستانسياليستي هستيد، مي‌توانيد همين حالا آن را از وب‌سايت كاواك خريداري نماييد.

خريد كتاب در كافه‌ي اگزيستانسياليستي : https://www.cavack.com/Item/6711